---------------------

----------------------

---------------------

----------------------

خدا کنه از بد بدتر نشه

سه توی یک خوابگاه،هم اتاقی بودیم.

سه سال توی دبیرستان،هم کلاسی بودیم.

 

بچه زیاد درسخونی نبود

اما می تونست حداقل پرستاری قبول شه.

 

هر روز دنبال دوست دختری تازه بود

پدرش توی یک تصادف صدمه دید

سال کنکور گفت:کنکور باشه واسه سال دیگه امسال نمی تونم.

دومین سال رو هم توی یک خوابگاه بود.

میان یه عده بچه دبیرستانی.

 

روز کنکور توی یک اتاق بودیم.

بغل دستیش گفت:10تا سوال رو هم جواب نداده.

 

امروز دیدمش.

توی یه دستش دریل بود

میون انگشتای دست دیگش یه سیگار

موقع روبوسی بوی سیگارش حالم رو به هم زد.

 

گفت:کابینت کاره

مغازش نزدیک خونه ی ما بود.

 

خدا کنه توی همین وضعیت بمونه.

شغلش رو ترک نکنه.

به سیگار قانع باشه.

خدا کنه از بد بدتر نشه.




نظرات 4 + ارسال نظر
امید بی امید 1389/09/30 ساعت 23:43

ای داد بیداد

مستوره 1389/09/30 ساعت 23:46

ان شاالله

patina 1389/10/01 ساعت 18:43 http://patina.ir

سلام
چقدر ناراحت کننده ست کسی رو که میشناسی بعد از مدتها تو همچین حالی ببینی

سلام
واقعا

همه آدمها که قرار نیست درس بخونن
امیدوارم تو همین شغل موفق بمونه

سلام کیاجان
من که واسه درسش ناراحت نشدم
واقعا شغل خوبی هم داره
اما من از این می ترسم با توجه به شناختی که ازش دارم این شغل رو ول کنه و گرفتار از سیگار بدترهاش بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد