---------------------

----------------------

---------------------

----------------------

عباس رفت





غالب اوقات جلوی مغازه بود

با جوان های سالم

تظاهر می کرد که او هم سالم است

اما امروز آنجا نبود

 

از جلوبی مغاز ه رد می شد

دستش را بلند می کرد

یعنی سلام

اما آگهی ترحیمش جلوی مغازه بود

یعنی خداحافظ

 

عباس بیماری قلبی داشت.

یک ماهی سکته کرده لود و داخل خانه بود.

این چند روز کمی حالش بهتر شده بود و می آمد بیرون

اما دیروز حالش بد می شود

راهی می کنند که ببرندش بیمارستان قلب کرمانشاه

اما وسط راه تمام می کند

 

عباس جوانی بود 25تا30ساله

بدنش حالت عادی نداشت

سرش را راست نمی توانست نگه دارد

به خاطر حرکات غیر عادی سرش

آدم خیال می کرد شیرین عقل است

 

از رفتن عباس ناراحت شدم

انگار که سال هاست که می شناسمش

اما از یک بابات خوشحالم

خوشحالم که با عباس مثل یک آدم سالم و عاقل رفتار کردم

هیچ وقت مسخره اش نکردم

سلامش را جدی پاسخ دادم

 

یک روز شاگرد کارگاه آلومینیم

یک اردنگی زد به عباس کرد

وقتی این خبر را شنیدم

نزدیک بود گریه کنم

آخر عباس نمی توانست از خود دفاع کند

 

دوست دارم بدانم

وقتی آن شاگرد خبر مرگ عباس را شنید

چه حالی شد؟


 

نظرات 11 + ارسال نظر
بی خبر 1389/10/08 ساعت 08:59 http://bahareto.blogfa.com

من توی گودر میخونمت! این پست متاثرم کرد! خواستم کامنت بذارم!

سلام
نمی ردیم و خواننده ی گودری هم پیدا کردیم

خدا رحمتش کنه. . . متاثر شدم
چه خوب که تو جدی می‌گرفتیش. . . لااقل الان دلت نمی‌سوزه. . .
منم چقدر دلم خواست بدونم وقتی فهمیده چه حالی شده. . . مطمئنم خیلی دق می‌خوره پیش خودش. . .
همه‌مون همینیم. تا یکی زنده‌س هیچی به هیچی وقتی مرد یادمون میاد چقدر بهش بد کردیم

سلام
اما من فکر نمی کنم اون شاگرد اصلا براش مهم بوده باشه

خدا رحمتش کنه... شاید خودش الان راضی تر باشه...
مسخره کردن ادمها جز نفرت انگیزترین کارهاست...
راستی فکر میکردم بین دوستات باشم!!!!

سلام
به خدا خیال کردم که لینک شدی.و همیشه نعجب کردم که چرا آپ نمی کنی.
همین الان اضافت می کنم به گودر ما که یه نوشابه بیشتر نداریم

فری 1389/10/08 ساعت 14:40 http://fernevis.blogfa.com

مطمئن باش توی اون دنیا یه اردنگی منتظر شاگرد آلمینیوم سازی هست.... کاش همه میفهمیدند عباس ها نگاه زیبایی دارند به دنیا و بودن کنارشون سبب میشه نگاه آدم به زندگی عوض بشه!!!

سلام
خدا بیامرزتش.یه سوال دارم.مگه اسمش عباس نیست .چرا تو مسجد حضرت عمر (رضی) براش فاتحه گرفتن؟
البته فکر نکنی من تعصبی هستم .همینطوری به ذهنم رسید

سلام پسر خوب
مگه عباس و عمر با هم تناقض دارن؟

نون 1389/10/08 ساعت 18:20 http://www.inky.blogsky.com

روحش شاد!

سلام
متاسف شدم
خدا رحمتش کنه
برخوردت باهاش خیلی عالی بوده

خدا رحمتش کنه

خدا رحمتش کنه .



خوب حالا لااقل حس خوب داری از احترامی که بهش گذاشتی و هیچ وقت مسخره ش نکردی .... خیلی خوبه .

نگارم 1389/10/14 ساعت 18:03

خیلی نااحت شدم ایشالله خاک اون عمر شما باشه سالم باشید



آخی.بیچاره.منم تا حالا ۲ نفرو دیدم که اینجوری بودن.واسم سوال بود که قضیه چیه؟چرا همش سرشونو می چرخونن؟مثل اینکه مربوط به سه تا حلقه ی استخوانی تو گردنه.با جراحی شاید درست شه...
به هر حال روحش شاد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد